بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

سی سالگی

 

زمانیکه به 30 سالگی می رسیم، مغزهای ما آهسته و ثابت، مسیر یک منحنی نزولی را در پیش می گیرند. اما این تنزل شناخته شده یک عارضه جانبی غیرقابل فرار نیست، بلکه اخیرا گفته می شود شما می توانید با روشهایی تغییرات مربوط به افزایش سن را خنثی کنید. روشهای ساده ای که فعال بودن شما را تضمین کند و نیروی ذهنی تان را قوی نگه دارد.

1- وقتی در اینترنت جستجو می کنید، مراکز کلیدی در مغزتان را که کنترل تصمیم گیری و استدلال آوری پیچیده را کنترل می کنند، درگیر می کنید. این کلیک های کوچک گاهی از خواندن نیز محرک تر است.

جستجو در اینترنت مدارهای عصبی را استفاده می کند که در هنگام خواندن فعال نیستند. استفاده بیشتر از گوگل که برای جستجو هدفمند تر است، چرخه های قوی تری در ذهن شما می سازد. پیشنهاد: برای مثال چند روز در هفته به مدت 20 دقیقه در اینترنت به دنبال مطالبی بگردید که همواره میخواستید بیاموزید، هر چه که باشد! درباره بازیگران، موسیقی یا فعالیت مغزی!

2- بله، ورزش! ورزش می تواند زوال عقل را بخوبی به تاخیر بیندازد. اما می دانید که ورزش منظم می تواند زوال عقل را کاملاً معکوس کند؟ طبق تحقیقات تمرینات ایروبیک سرعت و شفافیت تفکر را بسیار بالا برده و همچنین بافت نسج مغز را زیادتر میکند.

پیشنهاد: سه بار در هفته به مدت 50 دقیقه پیاده روی تند انجام دهید تا این تاثیر بر شما ایجاد شود. برای نتیجه بهتر در پارک یا مکان پر درخت اینکار را انجام دهید زیرا تاثیرش 20 درصد بهتر خواهد بود.

3- مسواک زدن به وضوح با سلامت مغزی ارتباط دارد. این نتیجه پس از مطالعه بر روی هزاران فرد بین 20 تا 59 ساله انجام شده است و مشخص شد بیماریهای دندان و لثه با بدترین بیماری های مغزی در سنین کهولت ارتباط دارد. پس به توضیه های دندان پزشکتان توجه کنید، هر روز مسواک حداقل یکبار و هر بار حداقل 2 دقیقه مسواک زدنتان طول بکشد.

4- تا جای ممکن از نوشیدن مشروبات الکلی بپرهیزید، با افزایش مصرف الکل، حجم مغز کاهش می یابد، و این مشکل در زنان بیشتر است زیرا زنان جثه کوچکتری دارند و بیشتر در معرض این خطر قرار می گیرند.

5- مصرف زغال اخته سرعت عملکرد مغز را افزایش می دهد و باعث رشد سلولهای هیپوکامپوس می شوند. زغال اخته را همراه با غلات یا ماست مصرف کنید و برای فصلهای بعد فریز کنید.

6- با سودکو 10 سال جوانتر شوید! سودوکو سرعت انتقال و تصمیم گیری در مغز را به نحو عجیبی افزایش می دهد، اول می توانید با پازل ها و جدولهای ساده که در تمام فروشگاه ها هست شروع کنید تا در سودوکو حرفه ای شوید!

7- مدیتیشن نیز بر بهبود سلولهای خاکستری مغزتان اثر می گذارد و بر رشد مناطقی از مغز که مخصوص کنترل حافظه، زبان و حواس است اثر مثبت دارد. با 15 دقیقه مدیتیشن در روز شروع کنید، مثلا در ساعت ناهار یا قبل از ترک محل کار، راست بنشینید، چشمها را ببندید، و به هر چیزی که در زمان حال حسش می کنید، تمرکز کنید. چه صدای پرنده ای در دوردست باشد چه صدای تنفس تان. 

   
    

                                                                 


نظرت چیه؟

شاید نتونم خوب حرف بزنم  

شاید نتوم خوب احساسمو بیان کنم  

شاید اصلا ظاهرم خلاف باطنم باشه   

ولی تو بگو از این عکسا حس من چیه  

 

۱)    

 

۲)  

 

۳)  

 

۴)  

 

۵) 

 

۶)  

 

۷) 

 

۸)   


چند تا نکته

سلامتی:

1- آب فراوان بنوشید.

2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..

3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

4- بااین 3 تا E زندگی کنید:

Energy(انرژی)

Enthusiasm (شورواشتیاق)

Empathy (دلسوزی و همدلی)



5- از ورزش کمک بگیرید.

6- بیشتر به یاد خدا باشید .

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 20 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

9- 7 ساعت بخوابید.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.



شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

14- خیلی خود را جدی نگیرید.

15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.

16- وقتی بیدار هستید بیشتر اهداف خود را مجسم کنید.

17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

18- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

19- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

20- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...

21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.

22- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید.

24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد.


جامعه:
25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود،

مخصوصا پدر و مادر زنگ یا سری بزنید.
26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.

30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.

31- زمان بیماری، شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.



زندگی:
32- کارهای مثبت انجام دهید.

33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.

34- محبت درمان‌گر هر چیزی است.

35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، تمیزترین لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

37- مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید.

38- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از خدایتان شاکر باشید.

39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.



آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین:

40- لطفا این موارد را به هر کسی که دوست دارید و برایتان اهمیت دارد بفرستید.

  کمک کنید تا پیامهای مثبت همیشه در جهان جاری باشد و بازتاب آن را در زندگیتان ببینید 

 :thankyou: 

  


بعضی از کارای خدا چرا اینجوریه

 

دختر زیبایی بود ظریف و با همه ظرافت و جذابت های زنانه  

بسیار مهربان بود و منضبط خوش پوش بود و بسیار به وضع ظاهر خود رسیدگی داشت 

تحصیلکرده و ثروتمند با اخلاق و درایت  

از خانواده خوب و فهمیده ای بود 

....................................................................... 

 اما از همیشه تا دوباره عمرش تنها بود 

...................................................................... 

برایم تعریف کرد که هرگز دوستی نداشته  

نه دختر نه پسر 

برعکس شغل پر مشغله و زیبایی و وضعیت سطح بالایش پز از تعجب شدم 

می گفت : 

همیشه تنهام 

دوستی ندارم که با او صحبت کنم یا بیرون بروم  

آدمی نیستم که تنها برای گردش بیرون بروم برعکس اینکه بسیار اجتماعی بود 

تنها سرگرمیش کار بود و کار که خسته اش کرده بود 

می گفت تنها یکی از افراد فامیل است که هرگز قصد ازدواج با من رو ندارد 

اما همیشه که با من حرف می زند آرزوی همسری چون من را برای خودش داره

هرگز از بدخلقی هایم نسبت به خود ناراحت نشده 

هرجور که بگی امتحانش کردم 

هر حرفی که بگی تاحالا بهش زدم 

همه جوره رنجوندمش 

اما همه جوره دوسم داره  

همه کار واسم می کنه اگه یه تار مو از سرم کم بشه شب و روز خودشو سیاه می کنه 

غصه اینو می خوره که تو سرما نفس نکشم 

غضه می خوره که زیاد توی ورزشگاه خودمو خسته نکنم 

نگرام می شه دیر نرسم کم نخورم زیاد کار نکنم  

نمی زاره آب توی دلم تکون بخوره  

هنوز دهنمو باز نکردم واسم انجام داده تموم شده 

فقط نمیدونم........................... 

........................................... 

وقتی بهش می گم تو چرا اینجوری می گه تو یدونه ایی اونم جهت نمونه ای 

مثه تو هیچ جا پیدا نمی شه 

تو مهربونی  خوشگلی با مرامی چه و چه و چه و ...................... 

فقط نمی دونم  

چرا باید با این همه تنهایی من کسی توی زندگیم باشه که فقط توی رویاهاش 

دوست داره من همسرش باشم توی رویاهاش می خواد مادر بچه هاش باشم 

توی رویاهاش 

می گفت چرا کسی که پیدا شده و دوستم داره باید توی رویاش منو بخواد  

چرا این تصویر واقعیت واسه خدا اینقد سخته 

مگه خدا نمی بینه که منو دوست داره  

چرا یه چاره ای واسه ما انجام نمی ده 

می گفت هر وقت به این مرد و کاراش فکر می کنم که چقد نابه 

نمی فهمم ..................... نمی فهمم 

بعضی از کارای خدا چرا اینجوریه  

 

   

 

                           


منم زیبا

که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد