بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

میرم سفر

 

سلام بچه های دسته گل  

برای همتون بهترین قشنگیا رو آرزو می کنم 

چندین روزی می رم سفر  

اگه نبومدم بهتون سر بزنم دلخور نشین  

مخصوصا تو آرمان 

می دونم ویس دل نازکه و توی خودشه اما بهم سر می زنه می دونم 

انوشیروان هم که ازش خاطرجمعن 

مونده آقای روباه که بیاد بگه از خودت بنویس ابروهاشم تو هم گره کنه و صداشو بزرگ کنه  

کسی رو از قلم اگه انداختم دلخور نشه خودتون می دونین به همتون سر می زنم

ولی من هستم می میام 

شاید دیر بیام 

دعا کنین بهم خوش بگذره  

گاهی ادم واسه اینکه از بعضی چیزا و افراد دور بمونه باید خودش دور بشه 

کاش فکرم هم دور بشه 

کاش وقتی بر می گردم اینقدر انرژی جمع کرده باشم که بتونم ۶ ماه دیگه بدون مرخصی پنج شنبه جمعه ها بکوب کار کنم 

البته انرژی هم نداشته باشم مجبورم توی تعطیلات هم در خدمت خلق الله باشیم 

ما اینم دیگه  

خالص  

اینجوری 

 


ی شعر

 

نه سلامم نه علیکم

نه سپیدم نه سیاهم

نه چنانم که تو گویی

نه چنینم که تو خوانی

و نه آنگونه که گفتند و شنیدی

نه سمائم نه زمینم

نه به زنجیر کسی بسته ام و بردۀ دینم

نه سرابم

نه برای دل تنهایی تو جام شرابم

نه گرفتار و اسیرم

نه حقیرم

نه فرستادۀ پیرم

نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم

نه جهنم نه بهشتم

چُنین است سرشتم

این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم

بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...

گر به این نقطه رسیدی

به تو سر بسته و در پرده بگویــم

تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را

آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی

خودِ تو جان جهانی

گر نهانـی و عیانـی

تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی

تو خود اسرار نهانی

تو خود باغ بهشتی

تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی

به تو سوگند

که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی

نه که جُزئی

نه که چون آب در اندام سَبوئی

تو خود اویی بخود آی

تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و

بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی

و گلِ وصل بـچیـنی....

حس خوب

  

یه روز توی یکی از سخنرانی های دکتر شیری شرکت کرده بودم. البته این حرف ایشون رو توی یکی از برنامه های تلوزیونیشون هم شنیدم. 

می گفتن یه روز خیلی خسته بودم خیلی توی دانشگاه کلاس داشتم و تا آخر وقت هم وقتم پر بود و تازه ساعت ۱۱ شب یه برنامه تلویزیونی داشتم. یه لیوان چایی داغ هم دستم بود که انگار نمی خواست خنک بشه تا بخورم لااقل یکم خستگیم در بره. 

القصه ... 

به حرفای نفر قبل که باهاش مصاحبه می شد گوش می کردن که یه کاشی کار قدیمی بود و به خاطر احترامی که به پدر داشت اسم پدرشونو زیر کاراشون می نوشتن و دکتر شیری از این حرف کاشی کار حال خوبی بهشون دست داده بود و خستگی مفرط اون روزشون با شنیدن این حرف از بین رفته بود. 

...... 

دیروز من هم تقریبا همین طور بودم. هوا گرم کار زیاد . ۵ شنبه ماه رمضان دیگه.... 

اومدم به لابه لای بلاگ ها بگردم و ۱۰ بلاگ باز کردم که با سلیقه من جور نبود تا به ی بلاگ رسیدم به اسم اسطوره. 

این نویسنده که نمی دونم کی بود و چه احساساتی داشت و چه هدفی برای بلاگ نویسیش داشت چند خط کوتاه زیر تصویر نوشته بود که همون موقع منو از این حال بد رها کرد و به سمت حس و حال خوبی هدایت کرد. 

با این مضمون شروع کرده بود: 

با لفظ لبخند آغاز میکنم دربیشه ی تماشا 

 

برای نویسنده این بلاگ http://www.oos2re.blogsky.com نوشتم که از بلاگت می نویسم  

ولی منو به این فکر وا داشت که احساس آدما چقدر ظریفه که گاهی با با 8 تا کلمه می تونیم در وجود دیگری انقلاب کنیم. 

یا گاهی همین مردم خوب دیار من نظراتی برام می ذارن که منو واسه بهتر بودن کمک می کنه  

مثلا همین هومن  http:// behbodi.blogsky.com  واسم نوشت که تجارب روز خودت بنویس یا انوشیروان http://pargaar.blogsky.com/ واسم نوشت که زیاد می نویسی ( مثل الان)  به یه نحوی به من بلاگم کمک می کنن. 

طولانی تر نکنم. هنوزم هستن کسایی که بیان و با دل خودشون حرف خوب بزنن 

 

       

 با تشکر از آموزش های دکتر علیرضا شیری.  سایتشون لینک هست خیلی مفیده.


جملاتی از وین دایر

 

*دنیا مانند پژواک اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...“ دنیا  مانند پژواکی که از کوه برمی گردد، به تو خواهد گفت:
 
”سهم منو بده....“ و تو در کشمکش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا
 
بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت:
 
چه خدمتی برایتان انجام دهم؟ ...“  
 
 
 
*هر کس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به کسی بزند، بیشترین زیان را خود از  آن خود خواهد دید، چرا که هرکس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است  
 
*به هر کاری که دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.
 
 
 
*درستکارترین مردم جهان، بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند، حتی اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.
 
 
  
*تنها راه تغییر عادتها، تکرار رفتارهای تازه است
 اگر مختارید که بین حق به جانب بودن و مهربانی یکی را انتخاب کنید، مهربانی را انتخاب کنید    
   
* برای آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه کن کنید
 

 
 آنان که به قضاوت زندگی دیگران می نشینند, از این حقیقت غافلند که با صرف نیروی خود در این زمینه, خویشتن را از آرامش و صفای باطن محروم می کنند.
الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی, همدردی کنم..

بیش از آنکه مرا بفهمند, دیگران را درک کنم..

پیش از آنکه دوستم بدارند, دوست بدارم.

زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم و در
مردن است که حیات ابدی می یابیم.

 
اگر شخصیت خود را با فعالیت‌های شغلی خویش می‌سنجید، پس وقتی کار نمی‌کنید فاقد شخصیت هستید.

  

گذار عشق

 

بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی