به نزدیکی های تو آمدم
با تمام موانعی که وجود داشت
تو ماندی و نیامدی
چون برایت دانه دانه دلیل نرفتن برشمرده بودند
ولی تمام موانع را هموار کردی و آمدی که مرا ببویی
مثل همیشه
پر از ذوف , خوشحالی، بی نظیری
... و چشمان روشنت که تا ابد در ذهن من خواهد ماند
تو گفتی : خیلی زیبا شده ای دلم برایت خیلی تنگ بود.
من گفتم: نمی دانم چرا هر بار که می گویم شاید این بار آخرین بار باشد که همدیگر را می بینیم زودتر از همیشه های قبل از این اسباب دیدار فراهم می شود.
پس به امید این اعتقاد...
شاید این آخرین بار بود که همدیگر را می بینیم
ببین ...
یجوری عاشقتم که هر کسی می خونه کیف می کنه
دوست داره جای تو باشه
ولی خودت می دونی که هیچکی جاتو نمی تونه بگیره
خداییش خیلی خوبی
بعضی وقتا هول می کنم چی ازت بنویسم.
چه خوب
چه قشنگ
چقدر من عشق ورزیدن به تو را دوست دارم
چقدر دوست دارم که صدایم می زنی
چقدر خوش می شود حالم که حالم را می پرسی
خدا مهرت از از من نگیرد که تو همه ی دنیایی
چه خالصانه نگاهم می کنی
وقتی حلقه های اشک دور روشنایی چشمانت را می گیرد
عاشق اینم که نفس داشته باشم تا بی وقفه دوستت داشته باشم
هم نفس ترانه هام
خالی جات تو لحظه هام
نبودتو حس می کنم
تو تک تک ثانیه هام
بیا یه کاری کن برام
بیا یه کاری کن برام