بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

روش شناخت شیطان

 

روزی روزگاری شیطان به فکر سفر افتاد. با خود عهد کرد تازمانی که
 انسانی نیابد که بتواند او را به حیرت وا دارد، از این سفر بر نگردد. نیم
دو جین روح را در خورجین ریخت. نان جویی بر داشت و به راه افتاد.
 رفت و رفت و رفت. هزاران فرسنگ راه رفت تا اینکه تردید در دلش
جوانه بست که شاید تصمیم غلطی گرفته باشد.
در هیچ کدام از جاده های دنیا به هیچ بنده ای که ....
توجه او را جلب
کند ویا حتی کنجکاوی او را بر انگیزد، بر نخورد. دیگر داشت خسته
می شد. تصمیم گرفت به مکان مقدسی سر بزند؛ ولی حتی آنجا هم،
که همیشه مبارزه ای ریشه دار از زمانهای دور، علیه او جریان
داشت، هیچ چیز نتوانست حیرت زده اش کند. دلسرد و نا امید و
افسرده در سایه درختی  ایستاده بود که رهگذری گرما زده با
 کیفی بر دوش کنا او ایستاد. کمی که استراحت کرد خواست به
 رفتنش ادامه دهد. مرد قبل از اینکه به راه خود ادامه دهد، به او
گفت:"تو شیطان هستی!"
ابلیس حیرت زده پرسید:"از کجا فهمیدی؟!"
" از روی تجربه ام گفتم. ببین من فروشنده دوره گردم. خیلی سفر
می کنم و مردم را خوب می شناسم . در نتیجه در همین ده دقیقه
ای که اینجا هستیم، تو را شنا ختم. چون:
مثل کنه به من نچسبیدی، پس مزاحم یا گدا نیستی !
از آب و هوا شکایت نکردی، پس احمق نیستی !
به من حمله نکردی، پس راهزن نیستی !
به من حتی سلام نکردی، پس شخص محترمی نیستی !
از من نپرسیدی داخل کیفم چه دارم، پس فضول هم نیستی !
حالا که نه مزاحمی، نه احمق، نه راهزن، نه محترم، نه فضول پس
آدمیزاد نیستی ! هیچ کس نیستی ! پس خود شیطانی
شیطان با شنیدن این حرفها کلاه ازسر برداشت و کله اش را خاراند.
مرد با دست به پاها یش زد و گفت:"خوبه! تازه، شاخ هم که داری!"


                               


نظرات 8 + ارسال نظر
پیمان جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ق.ظ http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام کرانه ...

به نظر تو مردم این دوره و زمونه چی هستن؟!

سر بزن. ممنون.

eli جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:15 ب.ظ http://hasti-r.blogfa.com

من دارم میرم خدافظ بیا اخرین اپم رو ببین

ویس شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ق.ظ http://lahzehayenab.blogsky.com

سلام.خیلی جالب بود.حالا راستی فروشنده های دوره گرد دست شیطون را هم از پشت بستند؟

مریم پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ http://barahoot.blogsky.com/

سلام

خیلی باحال بود

همدم... شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:19 ب.ظ http://hamdam2011.blogsky.com

سلام...
ممنون از اینکه قدم رنجه قرمودید...

همسر عزیز من از طلا طلاتره؛ نمیشه لقبی بهش داد آخه هرچی بهش بگم کمه...

عاشقانه دوسش دارم...


عاشقان را درد عشق چه فهمی...!

سروش شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:01 ب.ظ http://soroosh-vesal.blogsky.com/

سلام و عرض ارادت با تبادل لینک موافقم بنام کلبه وصال- سروش لینک فرموده و اعلام تا اقدام نمایم

دکتر خودم شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ب.ظ http://porpot.blogsky.com


جالب بود،
من خودمم شیطونما

سروش سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ق.ظ http://soroosh-vesal.blogsky.com/

سلام تبادل لینک انجام شد موفق و منصور باشید
ارادتمند شما سروش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد