بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

تو همه چی نیستی

 

می گه که من برات همه چی هستم هر چی که بخوای   

مگه از دنیا چی می خوای 

 

 Image Detail 

 

 با اشکای ندید اما پا به پام اشک می ریخت شنید  

 منم واسش گفتم که تو...

 

  

 

  

 تو شبیه کسی که با دستان پر از خرید روزانه در می زنه نیستی 

 تو شبیه کسی که از تو کوچه تو آیفون می گه موبایلمو جا گذاشتم بذار تو آسانسور نیستی 

 تو شبیه کسی که می گه ساعت هشت و نیم بیدارم کن که دیرم نشه نیستی 

 تو شبیه کسی که می گی ناهار چی داریم نیستی 

 تو شبیه کسی که می گه چراغو خاموش کن خابم میاد نیستی 

 تو شبیه کسی که می ره سفر سوغاتی میاره نیستی 

 تو شبیه کسی که بعضی غذا ها رو با اشتهای بیشتر می خوره نیستی 

 تو شبیه کسی که بوی تنش توی رختخوابمه نیستی  

 تو شبیه کسی که اولین نفر هر روز می بینم نیستی  

 تو اونی که می خوام نیستی

 

زیاده؟

 

من دو تا دست مهربون می خوام  

 

مگه زیاد می خوام 

 

Image Detail

ببخشم

 

 

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم

و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم

اگر از دست من در خلوت خود گریه کردی

اگر بد کرده ام هرگز به روی خود نیاوردی

اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من

اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن کلام من

... ببخشم

خدا خوبتر می داند تا کجاها شرمسارم.

 

آخرش که چی؟

 

 به کجا...  

چنین شتابان 

 

      

حکایت دل

 

اینجا زمین است، 

ساعت به وقت انسانیت خواب است 

دل، عجب موجود سخت جانی است 

هزار بار تنگ می شود 

می شکند 

می سوزد 

می میرد 

ولی ...  

... باز هم می تپد